ناشنیدههایی از زندگی حسین پناهی / شاعری که به تنهایی یک سینما بود!
تاریخ انتشار: ۱۴ مرداد ۱۳۹۹ | کد خبر: ۲۸۸۵۶۸۷۲
اگر زندگی حسین پناهی را به صورت دورهای مرور کنید، متوجه روحیه جستوجوگر و ناآرام او خواهید شد.
به گزارش شریان نیوز،«زندگی مجموعه مکرری است پر از امید و تخممرغ، سوسک و فلسفه و عشق»؛ این تعبیر زندهیاد حسین پناهی از زندگی است. مردی زاده روستایی در دل کوههای سربهفلککشیده زاگرس در کهگیلویه و بویراحمد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
پناهی از آن دست آدمهایی است که نگاهی خاص به مفهوم زندگی داشته و آن را ساده و در عین حال پیچیده در کلامش آورده است. امروز شانزدهمین سالروز کوچ او به دنیای ابدی است و بهتر دیدیم در این روز، درباره حضور او و تاثیرش در دنیای هنر و ادبیات بنویسیم.
شاعری که به تنهایی سینما بود
اگر زندگی حسین پناهی را به صورت دورهای مرور کنید، متوجه روحیه جستوجوگر و ناآرام او خواهید شد. رفتن به قم و خواندن درس طلبگی، یکسال آموزگاری در شوشتر، چند سال اقامت در اهواز و تجربه کارهای مختلف، بازگشت به زادگاهش دژکوه و بعد هم کوچ به تهران و ورود به دنیای تئاتر، نویسندگی، شاعری و دکلمه. بازیگری او نیز متفاوت از دیگران و به نوعی با شاعرانگی درآمیخته بود. رسول یونان، شاعر و نمایشنامهنویس درباره حسین پناهی گفته است: «هیچ و هرگز حسین پناهی به خاطر نقشهایی که اجرا کرد مشهور نشد بلکه این نقشها به خاطر بازی او جلب توجه میکردند. حسین پناهی شعر و سینما را در هم آمیخت و هنر بازیگریاش را ارتقا بخشید. او به تنهایی یک سینما بود. یک سینمای تک نفره.»
اشعاری که به نام پناهی جعل میشود
«به وقت گرینویچ»، «افلاطون کنار بخاری»، «سالهاست که مردهام»، «جهان زیرسیگاری من است» و «کابوسهای روسی» بخش کوچکی از کتابهای شعر حسین پناهی است. شاید تعدد آثار او در شعر باعث شده است برخی از نام او سوءاستفاده کنند و نام حسین پناهی را پای اشعار زیادی ببینیم که شاعرشان نیست و در واقع جعلیاند. دلیل دیگر این جعلیات نیز، شاید کلام ساده و در عین حال پیچیده حسین پناهی باشد. به عنوان مثال، به این شعر حسین پناهی دقت کنید: «نیستیم/ به دنیا میآییم/ عکس یکنفره میگیریم/ بزرگ میشویم/ عکس دونفره میگیریم/ پیر میشویم/ عکس یکنفره میگیریم/ و بعد دوباره باز نیستیم» در نگاه اول، شاید این شعر ساده به نظر بیاید، اما با کمی دقت میتوان متوجه جامع بودن و لایههای دیگر این شعر شد.
حافظ نفیس را دوست ندارد
زندهیاد حسین پناهی زیاد اهل گفتگو و مصاحبه نبود. یکی از این معدود مصاحبهها مربوط به ماهنامه «گزارش فیلم» است که در اردیبهشتماه سال ۶۹ انجام شد. پناهی در زمان انجام این مصاحبه، ۳۴ ساله بود و پاسخش به برخی سوالات درباره شاعران و نگاهش به دیگر سوالات، تاملبرانگیز است. برای مثال او پلنگ صورتی را آن روی سکه اسکندر و مارگارت تاچر و ژانپل سارتر میداند، میگوید مولانا را نمیشناسد، خیام را نوع سیاهوسفید حافظ میخواند و درباره حافظ نیز چنین میگوید: «حافظ یگانه است، ولی از وقتی شعرهایش چاپ نفیس میشود، زیاد خوشم نمیآید.»
منبع: شریان
کلیدواژه: حسین پناهی
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت shariyan.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «شریان» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۸۸۵۶۸۷۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
نوه دختر امام خمینی در خارج از کشور مشغول چه کاری است؟
خانم معصومه حائری یزدی همسر آیتالله سید مصطفی خمینی و دختر آیتالله شیخ مرتضی حایری یزدی صبح روز ششم اردیبهشت ۱۴۰۳ خورشیدی در تهران درگذشت.
آن طور که عصر ایران روایت کرده است؛ وی مادر سید حسین و مریم خمینی بود. حجتالاسلام سید حسین خمینی از اوایل دهه ۶۰ عملا از عرصه های رسمی و رسانهای کنار است و خواهر او (نوه امام خمینی) هم در خارج از کشور زندگی میکند و به طبابت و کارهای علمی اشتغال دارد و خانواده برای دفن مادر منتظر بازگشت اوست. (دو فرزند دیگر در کودکی درگذشته بودند).
از نکات شگفتآور زندگی خانم حایری این که به رغم آن که عروس ارشد امام خمینی و منتسب به یک خاندان بزرگ و مشهور روحانی دیگر هم بود زندگی بسیار عادی و گاه توام با سختی و رنج داشته است.
او شیفته سید مصطفی خمینی بود و خاطرات هجران او را با اشک بیان میکرد و همچون اعضای خانواده امام که آقا مصطفی را «داداش» خطاب میکردند او هم عادت کرده بود همسرش را این گونه خطاب و حتی بعد از فقدان چنین یاد کند.
با این که عروس ارشد امام اهل مصاحبه با رسانهها نبود اما برای اولین بار اول آبان ۱۴۰۰ و به مناسبت چهلوچهارمین سالگرد درگذشت مشکوک سید مصطفی خمینی گفتوگویی با او منتشر شد که بسیار مورد توجه قرار گرفت خصوصا جاهایی که حکایت از نگاه امروزین آقا مصطفی خمینی داشت و تصویر متفاوتی از فرزند فقید امام ترسیم میکرد.
درباره فرزندان چنین گفته بود: «خدا چهار فرزند به من داد که دو تا از آنها از دنیا رفتند و الان تنها حسین و مریم برای من باقی ماندهاند. هر دو دختر بودند و یکی در ایران و یکی در نجف از دنیا رفت. اولی چند روز بعد از به دنیا آمدن از دنیا رفت و علتش هم این که اوضاع ما در آن ایام به خاطر مسائل انقلاب خیلی ناجور و نامناسب و دگرگون بود و در همان ایامی که تازه این دختر به دنیا آمده بود، نیروهای دولتی وارد منزل ما شدند و هول و هراس ایجاد کردند و حال خود من خیلی بد و خراب بود و شاید این بچه بر اثر همان مسائل مُرد و از دنیا رفت.
دومی هم بلافاصله بعد از تولد و بر اثر یک بیماری کشنده از دست رفت؛ البته برخی به من میگفتند که این فرزندم، پسر بوده ...»