به یاد حسین پناهی
تاریخ انتشار: ۱۷ مرداد ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۴۶۹۹۳۳۰
آفتابنیوز :
علی مندنی پور، حقوقدان، جامعه شناس و استاد دانشگاه در یادداشتی نوشت: آنچه در این نوشته کوتاه می آید، فارغ از قضاوت در مسائل و مشکلات شخصی که سوگنامهای است از سرِ درد، در بزرگداشت و رَثاء حوزه تفکّر و اندیشه هنرمندِ متعهّد و همولایتی صادق و محجوب حسین پناهی، هم او که شاه بیت آخر کتاب سراسر رنج زندگیاش را با مردمِ خوب، دوست داشتنی و قدرشناس زادگاهش، دیارِ کهگیلویه و بویراحمد بگونه ای درخور و شایسته با آوازِ سوزناک و حزین«لالائی» ملهمِ از ادبیّات خاص خود و گویشِ زیبای سرزمین مادری اش سَرداد و سبکبال و سبکبار پَر کشید و رف؛ رفت تا با بستن کتابِ کوچک اما خواندنی و پند آموز زندگی اش دیگر هرگز نظاره گر مشقّت و حرمانِ همیشگی همولایتی های محروم نگهداشته شده اش!! که همچون خوره در تمامِ مسیر زندگی روح و جسم او را می آزرد، نباشد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
حسین، هم او که در دوره کوتاه امّا پربار عُمرش، مدام زندگی را به روش کودکان تجربه می کرد و همیشه شیفته بازگشت به دوران خاطره انگیر و قشنگ کودکی بود.
آنقدر صاف و زلال که در تمامی صحنه های زندگی الگوهای خود را از میان شخصّیت های ساده دل، خوش باور و کودک مَسلک بر می گزید، و اعمال و رفتار آنها را ملکه ذهن خویش قرار می داد و در همین رابطه چه با معنا سروده است:
«من می خواهم به کودکی بر می گردم».
و شاید هم می خواست نشان دهد، همچنان که فلسفه وجودی زندگی را در قالب عادات شناخته شده رفتارش توجیه کرده بود؛ از دست این همه قیل و قال و هیاهو برای هیچ، دلش به تنگ آمده و جانش به لب رسیده، و می خواسته از این دنیای پر زَرق و برق و دلفریب و این عَجوزه هزار داماد فاصله گرفته و چند روزه عمر، آنگونه که خود دوست داشت، در عالم کودکانه سَیر نماید.
رفتار و پندارش نشان از نفرت و بیزاری ذاتی از رنگ ها و نیرنگ ها داشت، و افقِ نگاهش بحران فزاینده اخلاقی و غیرمنتظره در سطح جامعه را به باد انتقاد گرفته و در شکل و شمایل یک «روشنفکر بادیه نشین» سخت دلبسته بازگشت به رویاهای «شیرین» گذشته خویش بود. از ریا، دو رنگی و یا بهتر بگویم چند رنگی، دروغ، تبعیض، نابرابری و نامردمی ها در حقّ «مردم» گله مند بود و دلی پرخون داشت. زندگی هنری اش را پس از طی دوره کوتاهی در حوزه و در کسوت طلبگی، به ترتیب از تئاتر آغاز، با رسانه فراگیر تلویزیون ادامه داده و سپس با کوله باری از یافته های نظری و تجارب عملی قدم به وادی هنر هفتم (سینما) گذاشت و الحّق که چه سرفراز از این عرضه بیرون آمد.
با عبور از«مسیر تند باد» در تئاتر تلویزیونی «دو مرغابی درمِه»، قّد و قوّاره بزرگ و استعداد بالای هنری اش را به خوبی نمایان ساخت. با بازی تحسین برانگیز در فیلم «سایه خیال» روایت تلخ زندگی خود و دیگر همنوعان را بگونه ای هنرمندانه بازگو کرد و به تصویر کشاند.
«دزدان مادربزرگ» انس و الفتی مانا و بیادماندنی با دوستداران و شیفتگان حرکات ساده، بی پیرایه و صمیمی اش یعنی «بچه ها» در پهنه ایران زمین برای وی به ارمغان آورد.
در سریال تلویزیونی و نوستالژیک «بی بی یون» فلسفه وجودی تحوّلات زندگی جدید را در جامعه در حال گذار از منظر جامعه شناسی و در ابعاد گوناگون به نقد کشید.
آئین دوستی، دوست یابی و نوع دوستی را با جوهره صداقت و همدلی در سریال تلویزیونی «آژانس دوستی» به بینندگان ارائه داد و در تئاتر زیبا و پر محتوای: «چیزی شبیه زندگی» اوج خلاقیّت و معرفت هنری خود را در حوزه اندیشه و هنر یک جا در معرضِ دیدِ علاقمندان قرارداد تا بدانجا که به اذعانِ تمامی هنر دوستان و با توجه به استقبال کم نظیر، از این نمایشنامه بعنوان اثری ماندگار در کارنامه پرافتخار هنری اش یاد می شود.
سابقه کار این هنرمند فقید حکایت از آن دارد که در دهه 60 و نیمه اول دهه هفتاد وی از جمله پرکارترین و خلّاق ترین کارگردانان و نویسندگان برنامه های تلویزیونی بوده و آثارش در زمره پر بیننده ترین برنامه های این اَبَر رسانه قرار داشته.
از دیگر آثار قلمی و ارزشمند زنده یاد پناهی جز آنچه بدانها اشارت رفت می توان از: یک گل و یک بهار، ماجراهای رونالدو و مادرش، خوابگردها، خروس ها و ساعت ها، به سبکِ آمریکائی، آسانسور، پیامبران بی کتاب، دلِ شیر، من و نازی، گلدان ها و آفتاب، گوش بزرگ دیوار و ... نام برد.
در زمینه بازیگری نیز در فیلم ها و سریال های متّعددی نقش آفرینی کرده است، از جمله: آرزوی بزرگ، گرگها، آئینه خیال، روزی و روزگاری، چاووش، هی جو، همسایه ها، مردِ ناتمام، امام علی ، گال، رعنا، آشپزباشی، اوینار، محله بهداشت، کوچک جنگلی، مثل یک لبخند، خوابگردها، قهرمان کیه و ....
پناهی بیش از آنکه هنرمند باشد، شاعر بود. گر چه شعر هنر است، و شاعر هنرمند؛ اما حسین شاعرِ زندگی بود، طبعی به لطافت باران، درد کشیده و رنج دیده، و نظاره گر دست و پابسته دردها و رنج های آنان که با تمام وجود دوست شان داشت و برای شان دل می سوزاند.
نوشته های پر ایهام و کم و بیش اِبهام آمیز، اما بسیار پر معنایِ وی در جایگاه نویسنده ای دردمند، نشان از احساسات پاک و لطیف و سرشار از محبّت و نوع دوستی اش، بویژه در آنچه به «زندگی» رقّت بار و فرهنگ نفس گیر همولایتی ها مربوط می شود، دارد.
پناهی «بی پناه»، نقشِ بازیگر هنر هفتم را به زلالی آب آبشارهای زیبای سرزمین مادری اش بازی می کرد. تو گوئی که صحنه زندگی برای وی پرده نقره ای سینما بیش نبوده است. ایفای نقش های ظریف، روان، گیرا و کاملاً طبیعی در سریال های تلویزیونی، فیلم های سینمائی و بویژه در صحنه تئاتر از این هنرمند ساده و صمیمی چنان شخصیّت جذّاب، دوست داشتنی و مثال زدنی در اذهان عمومی و در راس آن هنردوستان و هنرشناسان ترسیم کرده بود که انگار تمامی صداقت، سادگی، خلوص و مظلومیّت را از همان اوان دوره کودکی در ذرّه ذرّه خمیر مایه وجودی اش عجین کرده باشند.
هنرمندِ آزاده، چونان «گل همیشه بهار» نازک طبع و نازک خیال، در اواخر عمر شکننده و جامعه گریز شده بود و در این وادی تا آنجا پیش رفت که وی را تامرز احساس خلاء و بنوعی تغییر و دگرگونی محسوس در چگونگی روشِ زندگی پر رمز و رازش رهنمون گشت، و بنا به دلایل و تحت تاثیر عوامل و انگیزه های گوناگون اجتماعی، فرهنگی و ... (که بحثِ و بررسیِ پیرامون آن در این مبحث نمی گنجد) نمی توان بر او خرده گرفت که چرا هنرمند فقید حسین پناهی در تنهائی و غربت و ... زیست، تا در کنج عزلت و در نهایت مظلومیّت بدان گونه که شنیدیم و شنیدید دنیای فانی را وداع گوید.
حرف امروز و دیروز نیست او از سال ها پیش اسبِ سفید خود را برای این سفر ابدی و جاودانه کُتَل کرده بود و همه اعمال، رفتار، گفتار و آثارش به تمام و کمال پیرامون این «سفر بی بازگشت» دور می زد.
تا آخر خطّ با «نازی» ناز کرد و با عشق مجازی اش زندگی.
کم توّقع و آزاده، چونان گل شکیل و وحشی سرزمین آباء و اجدادی اش موسوم به «گل بی منّت و بارون» گلی که رنج منّت آب باران را برخود هموار نکرده و وام دارش نیست، آزاده و دارای غنای طبع، هم او که بقول حافظ پشمینه پوش: «زهر چه رنگ تعلّق» می پذیرفت آزاد بود.
معجونِ کلام و اندیشه اش آثار بی بدیلی از جوهره محبّت، صفا، وفا، صمیمت، یک رنگی، و آزادگی را نوید می داد.
«از دیو و دَد ملولم و انسانم آرزوست»
این است آن معنای زیبائی که شاعر خوش قریحه، نویسنده نازک طبع و هنرمندِ دوست داشتنی، سال ها از دریچه روابط پیچیده زندگی انسانها در این دنیای و انفسا، پرس و جوکنان، حیران و سرگردان در طلب «آن معنا» بود و بدیهی است، در چنین فضای «تنگ و نفس گیر» که من و تو استنشاق می کنیم، مسافر خسته و نازک خیال ما هرگز به گمشده خویش یعنی همان «گوهرِ نایاب (جوهره انسانیت)» دسترسی پیدا نکرده و دیگران نیز.
اما چه می شود، گزینش این نوع نگاه به زندگی هم برای اهلش در طول تاریخ حیات بشر تا به امروز لذّت و زیبائی و شیرینی خاص خود را داشته و دارد.
مگر می شود به زندگی ،آن هم در جایگاه «انسان مسئول» نگاه دیگری داشت؟ نگاهی غیر از آنچه این دلسوختگان ارزش های اخلاقی به مفهوم و معنای انسانیّت داشته اند؟ مگر می شود ساعت زمان را در روابط میانِ انسانهای این کره خاکی و رفتنی بگونه ای دیگر تنظیم کرد؟ راستی دنیای بدون احساس «مسئولیّت» در قبال دیگر همنوعان چگونه تعریف تعبیر و تفسیر می شود؟
دریغا آنگونه که روشِ شناخته شده روزگار غَدّار است، تا زنده بود قدر و قیمتش را نشناخته و جایگاه واقعی بینش، منش، اندیشه و هنرش را آنطور که شایسته و بایسته بود، پاس نداشتیم، گوئیا، فرهنگِ مرده پرستی در تار و پود وجودمان ریشه دوانده و ما را بیش از آنچه باید باشد به خود سرگرم نموده است. غافل از آنکه جامعه بشری مدیون چنین فرهیختگانی است که با تلاش و کوشش بسیار در راستای خدماتِ ارزشمند انسانی زمینه رشد و تعالی فرهنگ عمومی را فراهم و مسیرِ ارتقاء علم و فضایل اخلاقی را هموار نموده اند و باید اذعان داشت، که قدرشناسی شایسته از خدمات علمی، ادبی، فرهنگی، اجتماعی و ... این رهروان آئین زیبای «نوع دوستی» بویژه در دوره زندگانی افتخارآمیزشان وظیفه ای است بر عهده همگان.
کم نبوده و نیستند چابک سوارانی با استعداد شگرف و توانایی های مثال زدنی، در زمینه های گوناگون :علمی، ادبی، اجتماعی، فرهنگی – هنری، ورزشی و ... اما بدون حامی و پشتیبان که در این دیار زیسته، می زیَند و یا که در راهند. طٌرفه آنکه نسل جدید نیز با نامشان آشنا نیست، چه رسد به داشتن شناخت نسبت به پندار، گفتار، کردارو پیشینه پند آموزِ این قهرمانان گمنام امّا افتخار آفرین.
ضمن پاسداشت مقام منزلت و حرمت گذشتگان؛ نگذاریم غنچه های نورس گلهای زیبای باغ بزرگ مام میهن پژمرده و در برابر چشمان منتظر و دل های امیّدوارمان پرپر شده، و به سرنوشت غم انگیز و عبرت آموزِ حسین چابک سوارِ عرضه هنر و نماد مظلومّیت هنر و هنرمندان شهر و دیارمان دچار شوند که هرگزچنین مباد.
باغبانان این باغ بزرگ و پر گل را چاره ای دگر باید. بیائیم و بیائید ،با این درد جانکاه و عامل بنیادی پس رفت فرهنگی که ریشه ای عمیق در تار و پود بهم تنیده شرایطِ تاریخی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و جغرافیایی شهر و دیارمان داشته و دارد ،برخوردی اصولی ،منطقی وسازنده داشته باشیم.
«مردگان رفتند، زندگان را دریابیم»
روح هنرمند آزاده و مردمی حسین پناهی، هم او که تا واپسین دَمِ حیات، صداقت بی پیرایگی و وارستگی روش او و بازگشت به اصل و عشقِ به انسانیّت منشِ او بود و هنر را برای هنر می ستود و بس، شاد و اندیشه اش جاودان باد.
«وقتی که هدف تو را، تسخیر قلّه هاست-
همیشه باید رفت، همیشه باید خواست»
منبع: خبرگزاری ایرنامنبع: آفتاب
کلیدواژه: حسین پناهی هنرمندان شاعر
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت aftabnews.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «آفتاب» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۴۶۹۹۳۳۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
سینما اسیر سندرم فتوشاپ
میدانیم گرافیک، هنر سفارش است و از تصاویر، رنگها، سطوح و خطوط برای بیان موضوعی بهره میبرد. پیوند این هنر با سینما، پیوند ناگسستنی و انکارناپذیر است. چنانکه سینما را نمیتوان از گرافیک جدا دانست و همانقدر که رنگ، خط و حرکت در یک اثر گرافیکی مهم است در سینما نیز دارای اهمیت است. ضمن اینکه گرافیک سینمایی را هم نمیتوان به طراحی پوستر، نشانه و تیزر فیلم محدود کرد. درواقع گرافیک میتواند تعادل فیلم را حفظ کند؛ میتواند به سازندگان فیلم خط بدهد و هرجایی که پای اثر بلغزد یا از چارچوبهای زیباییشناسی و هنری خارج شود، دست فیلم را بگیرد و با ابزارهایی که در اختیار دارد، به کلیت کار سر و سامان دهد. البته شایسته این است که همراهی گرافیک و فیلم سینمایی از پیشتولید تا پایان تولید محقق شود تا شاهد توازن دلچسبی در همه ابعاد یک فیلم سینمایی به مثابه یک اثر هنری باشیم. آنگاه که هنر گرافیک با ظرفیتهای خود ازجمله ظرفیت رسانهای، با هنر-رسانه دیگری مانند سینما همقدم شود، میتواند از بُعد تجاری با تهیه مواد تبلیغاتی هنرمندانه، هم به ارزش هنری یک اثر سینمایی بیفزاید، هم به تجارت آن یعنی فروش و تبلیغ فیلم و جذب بیشتر مخاطب کمک کند. در این بین ممکن است اثر سینمایی به خودی خود بارقه و جوهره زیباییشناسی و هنری کافی نداشته باشد، در چنین شرایطی آیا کاری از دست گرافیک برمیآید؟ زمانی که فیلمی از فرم و محتوای با کیفیتی برخوردار نباشد، نمیتوان از گرافیست و طراح فیلم انتظار معجزه داشت. بنابراین ظاهرا برای کالبدشکافی شرایط گرافیک در کشور و در این گزارش با تاکید به گرافیک در سینما، نباید از رصد تمام اضلاع و اعضای این پیکره غافل شد؛ از اهمیت وجود سفارشدهنده، سلیقه و میل وی در خروجی طرح تا جانمایه و ظرفیت موجود در یک فیلم یا هر بستر هنری که قرار است با تولیدات گرافیکی معرفی شود و در آخر مباحث مالی کار که برای هر دو سمت طراح و سفارشدهنده حائز اهمیت بالایی است. برای بررسی این سوژه با محمد روحالامین، بهزاد خورشیدی، محمد تقیپور و حمید زریباف که در زمینه گرافیک، طراحی پوستر و نشان (لوگو) فیلمهای سینمایی و مدیریت هنری فعال هستند، گفتوگویی داشتیم که در ادامه میخوانید:پوستر خوب از یک فیلم بد ممکن نیست!
محمد روحالامین از طراحان جوان اما باسابقه سینما، پیرامون ارتباط معنادار بین توجه به بخشهای گرافیکی و طراحی محتواهای تبلیغاتی فیلمهای سینمایی با ضعیف یا قوی بودن این تولیدات هنری، به جامجم گفت: اساسا در هنر گرافیک، تولید اثر برای یک سفارش صورت میگیرد. طبیعتا در این هنر، سفارشدهنده نقش مهمی دارد که اثر گرافیکی تولیدشده را تایید یا رد میکند. طراح پوستر فیلم سینمایی «موقعیت مهدی» تصریح کرد: در هر فضای حقیقی یا مجازی، زمانی که با تولیدات گرافیکی مواجه میشویم، نقش هنرمند گرافیست در تامین کیفیت کار نسبت به استانداردهای این حوزه، در بهترین حالت تقریبا ۵ درصد است چرا که سفارشدهنده، اعم از تهیهکننده، کارگردان، مدیر فرهنگی، رئیس یک صنعت و…که کار راسفارش داده، سطح سواد بصری بسیار نازلی دارد.
بهزاد خورشیدی گرافیست و طراح پوستر فیلمهای سینمایی نیز در ادامه همین بحث به جامجم گفت: برآیند یک فیلم خوب، پوستر خوب است. یعنی اینکه پوسترهای خوب و باکیفیت هنرمندانه از فیلمها و سفارشدهندههای خوب پدید میآیند و ماندگار میشوند و این موضوع قطعیت دارد. من با دلیل و برهان میگویم که امکان ندارد که یک پوستر فیلم سینمایی خوب و استاندارد برآمده از یک فیلم بد باشد! البته استثناهایی در این مورد خاص بوده است. حتی یک فیلم سینمای ساده درام هم میتواند دارای پوستری استاندارد، خلاقانه و مینیمال باشد. طراح پوستر فیلم «رستاخیز» در ادامه بیان کرد: یک گرافیست حرفهای باید از ظرفیتهای موجود، استفاده بهینهای داشته باشد و با اتکا به خلاقیت و توانایی خود، دست بالا را داشته باشد تا بتواند در این عرصه هم فعالیت کند و طرحهای حرفهای و هنرمندانهتری را عرضه کند. البته وقتی برخی از فیلمها حتی استانداردهای اولیه یک فیلم سینمایی را هم دارا نباشند چه باید کرد؟ گرافیست با چه چیزی مواجه است؟ خروجی او چه میتواند باشد؟
تاکید به ارزشهای هنری والا
این هنرمند افزود: معتقد نیستم که پوستر بهتنهایی بتواند در جذب مخاطب صددرصدی نقش مهمی را ایفا بکند. در بهترین و بدترین شرایط هم اینگونه نبوده و نیست. فیلم خوب مبلغ اصلی کیفیت خودش است. اگر یک فیلم محتوا و کیفیت حداقلی را هم نداشته باشد، بهترین پوسترها و مدیای تبلیغاتی هم نمیتواند در کسب موفقیت فیلم اثرگذار باشد.
طراح پوستر فیلم سینمایی قصر شیرین افزود: به اعتقاد من، تعریف ساده یک پوستر خوب و استاندارد این است که یک پوستر فیلم میتواند ضمن سود جستن از مضمون و محتوای فیلم باید بتواند به تنهایی هم دارای قابلیت و ارزشهای هنری والایی باشد. وی تاکید کرد: استاد مرتضی ممیز پدر گرافیک نوین ایران لقب گرفته است و در تاریخ سینمای ایران، پوسترهای درخشانی را به یادگار گذاشت. همچون پوستر فیلمهای «خانه دوست کجاست»، «مادر»، «شیرسنگی»، «ناخداخورشید» و بسیاری آثار قابل توجه دیگر که هرکدام از این پوسترها به شکلی مجزا دارای هویتی مستقل و هنرمندانه هم است. به نوعی این آثار ماندگار از تاثیرگذارترین دورههای طراحی پوستر در سینمای ایران بوده است. البته از گذشته و سالهای اولیه شکلگیری سینمای ایران تا به امروز، سینمای ما گرافیستهای مهم و تراز اول جهانی را هم به خود دیده است البته و به ضرس قاطع میگویم هیچ گرافیستی طی دو دهه در سینمای ایران همچون ممیز با این حجم از پوسترهای خوب و استاندارد فعال و اثرگذار نبوده است.
پوستر، ضعف فیلم را نمیپوشاند
محمد تقیپور طراح و گرافیست نیز در رابطه با همین موضوع با اشاره به پوستر فیلم سینمایی بهعنوان یکی از مواد تبلیغاتی فیلمهای سینمایی به جامجم گفت: پوستر یک فیلم، مسئولیت خاص خود را برعهده دارد و قرار است مخاطب را جذب و وی را تشویق کند تا به تماشای فیلم بنشیند. پس پوستر بهواسطه این مسئولیت، نهایتا دارای یک ظرفیت مشخصی است و ما در ایدهآلترین حالت ممکن باید بهعنوان طراح، تمام این ظرفیت را بهکار بگیریم تا حداکثر جذب مخاطب را بهواسطه پوستر برای فیلم داشته باشیم اما این ادعا که پوستر میتواند ضعف یا نواقص سایر اجزای فیلم را به دوش بکشد، محل بحث است که نه کاملا رد میشود و نه میتوان گفت ایده درستی است. طراح پوستر فیلم سینمایی «۲۳ نفر» تاکید کرد: بهطور کلی پوستر میتواند وظیفه خودش را درنهایت بهدرستی ایفا کند اما نمیتوان چنین توقعی از آن داشت که ضعفهای یک فیلم را نیز بپوشاند. اینکه یک فیلم یا فیلمنامه سینمایی ضعف داشته باشد و بخواهد خودش را وابسته به عناصر تبلیغاتی کند، میتوان گفت اخلاقا درست و حرفهای نیست، هرچند که زیاد شاهد اتفاقات اینچنینی هستیم. ضعف فیلم، ضعف کل کار محسوب میشود و طبیعتا در اینجا پوستر به تنهایی نمیتواند اقدام خاصی برای تقویت یک فیلم یا فیلمنامه انجام دهد.
آسیب به هویت بصری فیلم با کمبود بودجه
حمید زریباف هنرمند طراح و مدیر هنری نیز با بیان اینکه زمانی که یک فیلم سینمایی سطح بالایی دارد، قاعدتا المانهای گرافیکی مرتبط با این تولید نیز دست بالا خواهد بود و شاهد تولیدات هنری قابل تامل میشویم، به «جامجم» گفت: در واقع یک تولید نمایشی که صرفا یک سرگرمی معمولی محسوب میشود، پوستر و نشانههایی در همان سطح دارد. کسی که این دست آثار نمایشی را تولید میکند هم دنبال پوستر فاخر و هنری نیست. زریباف در ادامه با تاکید به اینکه بودجه نقش مهمی در خروجی با کیفیت گرافیکی دارد، توضیح داد: معمولا در رویدادهای هنری یا تولیدات بصری، در زمینه پذیرایی و … محاسبات دقیقی صورت میگیرد، ولی در خصوص بودجه طراح و گرافیک اینگونه نیست. هویت بصری یک تولید هنری، اعم از فیلم یا تئاتر در صورت لحاظ نشدن بودجه جدی در این بخش ممکن است آسیب ببیند. مدیران بالادستی هنرمندان بیشتر باید به این نکات توجه کنند و هنرمند به خودی خود نسبت به موضوع آگاه است. زریباف معتقد به ارتباط معنادار بین کیفیت یک فیلم و وضعیت کیفی محتواهای گرافیکی است که برای آن تولید میشود. وی در این خصوص تصریح کرد: ما یک سری آثار نمایشی چه در تئاتر و چه در سینما داریم که میتواند آثاری عامه پسند باشد و سطح متوسط محسوب شود؛ این نوع آثار که سطح دو و یا سه هستند، قاعدتا پوستر یا نشانههای گرافیکی خاصی نخواهند داشت و این ربطی به ضعف گرافیستها ندارد. در واقع از دل اثر هنری ضعیف، تولیدات گرافیکی و تبلیغاتی قوی خارج نمیشود چرا که در واقع خمیرمایه قوی از اثر به هنرمند گرافیست داده نشده که منتظر خروجی خاصی از وی باشیم.
رشد سواد بصری باید همگانی باشد
توسعه سواد هنری جامعه و نقش گرافیستها در همراهی با سینماگران سؤال بعدی بود که با طراحان در میان گذاشتیم زیرا رشد بصری جامعه میتواند به ارتقای کیفیت زندگی منجر شود.
روحالامین درمورد توسعه سواد هنری جامعه و نقش گرافیستها در این بین و تاثیرگذاری سینما وگرافیک در پرورش حس زیباییشناسی جامعه اظهار کرد: مانند جامعهای که رو به توسعه قدم برمیدارد و لازم است این توسعه از تمامی وجوه اتفاق بیفتد، در زمینه هنر نیز باید رشد سواد بصری همگانی باشد و نمیتوان توقع داشت هنرمند نهایت سواد بصری خود را در بستری که از سواد هنری و بصری کافی نیست بهکار بگیرد و نتیجه مطلوب حاصل شود چرا که توازن در این وضعیت بین هنرمند و سفارشدهنده وجود ندارد. روحالامین ادامه داد: وقتی جامعهای از نظر فرهنگی رو به جلو حرکت نکند یا درجا بزند، امکان ندارد گرافیک و نقاشی در این جامعه رو به جلو برود. نقاشی، هنری فردی است و هنرمند بیشتر مبتنی بر احوالات خود کار میکند و میتواند عالمی را بدون دخالت شخص دومی به تصویر بکشد و کیفیت کار دست خودش است، ولی گرافیک سمت دیگری جز هنرمند دارد که آن سمت کار، سفارشدهنده ایستاده که بیشتر از آنچه فکرش را میکنید در تولید اثر گرافیکی اثرگذار است. آنقدر زیاد که من میگویم نقش سفارشدهنده در یک تولید گرافیکی نزدیک به ۸۰ درصد است. طراح پوستر فیلم سینمایی «ضد» خاطرنشان کرد: گرافیک در سینما، تلویزیون و سطح شهر ما هر وضعیتی که دارد، منحصر به توان و سواد هنری گرافیستها نیست بلکه نشانهای از میزان سواد مدیران فرهنگی و در واقع سفارشدهندگان این تولیدات هم هست.
بازگشت به یک اقدام مهم در دهه ۶۰
خورشیدی در ادامه همین بحث از ایده جالبی یاد کرد که به همت مدیران هنری وقت در دهه ۶۰ به منظور شکوفایی ابعاد هنری پوسترهای فیلمهای سینمایی دنبال میشده است. وی در این خصوص توضیح داد: در دهه۶۰ سینمای ایران، یک الگویی وجود داشت که از سوی فارابی و وزارت ارشاد انجام میشد و اغلب صاحبان فیلمها ملزم بودند علاوه بر پوستر تجاری، یک پوستری هنری و خاص هم طراحی و چاپ میکردند. بهنظرم دلیل چنین ایدهای این بود که راهی هم برای پوسترهای خلاقانه باز شود. طراح پوستر فیلم سینمایی «به نام پدر» گفت: در همه این سالها، اغلب سینمادارها یا برخی تهیهکنندهها با جهتگیری خاص در طراحی و عرضه پوسترهای بیکیفیت نقش قابل توجهی هم داشتهاند. در این وضعیت، گرافیستها و طراحان پوستر، صرفا تابع سفارشدهنده بودند. در چند سال اخیر و با پیشرفت نرمافزارهای گرافیکی ـــ دیجیتالی و کامپیوتری، شکل و قواره پوسترها بسیار متفاوت و در برخی مواقع به لحاظ بصری هم رشد داشتهاند ولی در این میان اشکالات بزرگتری هم به وجود آمده است. گویی بخش مهمی از این پوسترها جان ندارند و انگار روحی در کالبدشان نیست.
رابطه رشد سواد هنری مدیران و جامعه
زریباف معتقد است بین رشد سواد هنری مدیران و جامعه ارتباط وجود دارد. وی گفت: امروزه همه بر ضرورت وجود گرافیک و طراح هنری در پروژهها و رشد حس زیبایی شناسی در شهر و بین مردم تاکید دارند و اشکال کار شاید آنجاست که مدیران اداری ما هنوز به درک کاملی از این قضیه نرسیدهاند و مطمئن نیستند مثلا یک فیلم حتما نشان هنرمندانه میخواهد یا باید پوستر حرفهای داشته باشد. زریباف ادامه داد: هنرمندان گرافیست در فعالیتهایی که انجام میدهند صرفا به جنبه مادی پروژهها توجه ندارند و نتایجی که یک تولید تصویری و گرافیکی در جامعه به جا میگذارد برای آنها از اهمیت بالایی برخوردار است اما آیا برای مدیران فرهنگی و هنری ما نیز همینگونه است؟ اگر این مسأله حل شود خیلی از چالشهای گرافیستها در سینما و سایر بسترهای هنری حل خواهد شد. این گرافیست افزود: سواد بصری زمانی به وجود میآید که نیاز به آن درک شده باشد. زمانی که مردم احساس میکنند نیاز دارند مثلا پوسترهای سینمایی یا نشانههای خوبی ببینند که این نیاز از قبل در آنها ایجاد شده باشد. این مقوله نیز به میزان سواد بصری مدیران فرهنگی و حساسیت آنها روی این موضوع مرتبط است. زریباف افزود: در سطح آسیا یک موزه گرافیک در تهران وجود دارد که متعلق به انجمن گرافیک ایران است. شرط میبندم خیلی از افراد حتی اطلاع ندارند چنین موزهای وجود دارد! مدیران هم شاید بیخبر باشند. آیا مدیران فرهنگی ما اصلا از این موزه بازدید کردهاند؟ میدانند با چه زحمتی چنین مجموعه ارزشمندی گردآوری شده است؟ دیده شدن این آثار قطعا به سواد بصری مردم کمک میکند تا حس زیباییشناسی آنها را تقویت کند. وقتی دیدن زیبایی و درک آن برای مردم عادت شود، روند رو به رشد میشود.
در هالیوود هم پوسترهای سینمایی کلیشهای داریم
چالش همیشگی هنر، خلاقیت و در مقابل آن عدم خلاقیت و کپیکاری در آثار بوده و هست؛ طبیعتا گرافیک نیز از این مسأله مستثنا نیست و در سالهای اخیر هم درباره کپیکاری در پوسترهای سینمایی زیاد شنیدهایم. روح الامین درباره این چالش بهویژه در سینما و علت تولید پوسترهای سینمایی مشابه اظهار کرد: در جهانی که سرمایهداری حاکم است و سینما نیز متاثر از سرمایهداری به حیاتش ادامه میدهد، چالش گرافیستها در سینما شبیه یکدیگر است و شاید در هالیوود هم شاهد پوسترهایی شبیه هم و کلیشهای باشیم. بنابراین چنین آسیبی منحصر به پوسترهای سینمای ایران نیست. این گرافیست با بیان اینکه در سینمای جهان هزاران فیلم در طول سال تولید میشود و طبیعی است که با این حجم بالای تولید، نمیتوان فارغ از تجربههای گذشتگان کاری کرد، گفت: یک گرافیست در این موقعیت، میتواند در فضای مجازی بستههای هزارتایی از پوسترهایی را پیدا کند که شبیه هم هستند! مانند موقعیتهای نمایشی در سینما و تئاتر که گفته میشود ۳۶ موقعیت نمایشی وجود دارد و هنوز کسی نتوانسته سیوهفتمین موقعیت نمایشی را ایجاد کند و همه داستانها و نمایشنامهها و فیلمنامههای دنیا ذیل این ۳۶ موقعیت قرار دارند. بنابراین در گرافیک و طراحی پوستر فیلم اینطور نیست که تکراری بودن پوسترها منوط به سینمای ایران باشد. وی عنوان کرد: ما ایرانیها چون بلندپرواز هستیم و همیشه از خودمان گلهمندیم، دلمان میخواهد که بهترین باشیم، اما کسانی بیشتر گلهمند هستند که از دور موضوع را بررسی میکنند و زمانی که در بطن ماجرا میرویم، میبینیم اگر پوسترها به قولی تکراری شده و میگویند چرا محتوای همه پوسترهای سینمایی عکس بازیگران فیلم است؟ بهخاطر این است که خبر ندارند چه مواردی در سینما اهمیت دارد؛ در یک فیلم سینمایی، بازیگر اهمیت زیادی دارد و باید در پوستر فیلم دیده شود. روحالامین متذکر شد: جز نشاندادن بازیگر در پوستر هم نمیتوانیم کار دیگری کنیم. بههرحال باید او را نمایش دهیم. حالا اینکه چطور تصاویر بازیگران را در پوستر قرار دهیم، فرمهای مشخصی دارد که گرافیستها تابهحال همه این فرمها را تجربه کردهاند. این هنرمند برای توضیح بیشتر این مسأله عنوان کرد: در سینمای فرهنگی، تجربی و روشنفکری و هر نوع سینمایی جز سینمای سرگرمکننده و داستانی، میتوان پوسترهایی طراحی کرد که متکی به عکس بازیگر نباشد. من هم تجربه طراحی چنین پوسترهایی را دارم. این نوع فیلمهای غیرتجاری، اکرانهای محدود جشنوارهای یا سینماتکها را تجربه میکنند و میتوانند پوسترهایی بدون نمایش چهره بازیگر داشته باشند. روحالامین ادامه داد: در جشنواره فیلم فجری که پشتسر گذاشتیم نیز برای فیلم سینمایی آسمان غرب، شهسوار، صبح اعدام، قبلتر برای فیلم یتیمخانه ایران و ... به همین ترتیب کار کردهام. بنابراین پوسترهایی هم داریم که اصلا چهره بازیگر در آن دیده نمیشود.
بازیگر باید در پوستر فیلم دیده شود
این گرافیست افزود: وقتی مسأله اکران فیلم به میان میآید و قرار است مخاطب بلیت بخرد و فیلمی را ببیند، سرمایهگذار، تهیهکننده و کارگردان به این روزها فکر کردهاند و در انتخاب بازیگر، مسأله اکران فیلم و پوستر آن که شامل بازیگران باشد برای دستاندرکاران فیلم موضوعیت دارد و نقض غرض است که بازیگری را برای فیلمی انتخاب کنیم و برای اکران و تبلیغ فیلمی که در آن بازی کرده تصویری از بازیگر دیده نشود! یا حتی تصویری دیده شود که برای مخاطب تشخیص اینکه وی چه بازیگری است قابل درک نباشد. روحالامین تاکید کرد: هنرنمایی یک گرافیست برای زمانی است که از وی خواستهاند هنرش را در قالب یک اثر نمایش دهد. یک زمانی گرافیست میخواهد محصولی تجاری را تبلیغ کند و در این زمان لازم است چیستی محصول از طریق تبلیغاتش فهم شود. بههرحال بیلبورد تبلیغاتی برای هر محصولی باید نمایش دهد که چه چیزی را تبلیغ میکند و مخاطب درک کند که تبلیغِ چیست؟ و سینما نیز از این قاعده مستثنا نیست.
سندرم فتوشاپ یا خطر هوش مصنوعی
به نظر میرسد امروز دستیابی به هر عنوان یا جایگاهی سهلالوصولتر شده است؛ افراد راحتتر میتوانند با استفاده از ابزارها یا تکنولوژی به معرفی خود و توانمندیهایشان بپردازند و به قولی یکشبه معروف شوند. در هنر گرافیک نیز ابزارهای قدرتمند بسیاری در اختیار هنرمندان قرار گرفته است و ممکن است این خطر ایجاد شود که هنرمندان بدون اصالت هنری پا برعرصه بگذارند. منظور از اصالت هنری داشتن قلم و دست قوی در طراحی و مبدع و خلاقبودن است. روحالامین در مورد احتمال کمرنگشدن اهمیت سواد هنری در افراد در پی این پیشرفتها بیان کرد: وقتی ابزارهای فنی برای طراحی کامپیوتری به میان آمد، به افرادی که شاید تکنیک و توان طراحی دستی نداشتند کمک کرد که اثر هنری تولید کنند. در تاریخ معاصر، از اوایل دهه ۷۰ ما به بلایی دچار شدیم که من اسمش را سندرم فتوشاپ میگذارم.
طراح پوستر فیلم سینمایی «دسته دختران» ادامه داد: این ابزارها کاری کرد که افراد بدون اینکه هنرمند باشند در جامعه هنرمند جا زده شوند. هرچه جلوتر رفتیم هم ابزارها بیشتر رشد کرد تا جایی که دیگر لازم نیست فرد حتی اپراتور باشد و فقط کافی است درخواستی مکتوب به هوش مصنوعی بدهد تا کل فضاسازی که میخواهد را ارائه کند! با وجود این شرایط من معتقدم هنوز هنر و هنرمندان جایگاه خود را دارند و محصول دست هنرمند، مشتری خودش را دارد و هر کاری کنند باز هم مشخص است که کدام اثر را یک هنرمند واقعی خلق کرده است.
هوش مصنوعی ابزار جهشیافته
محمد تقیپور، گرافیست و طراح پوستر فیلمهای سینمایی در همین رابطه گفت: به لحاظ دستهبندیها در فضای هنر و طراحی، تکنولوژیهای جدید ازجمله هوش مصنوعی در دسته ابزارها قرار میگیرد که به نسبت ابزارهایی که تاکنون در اختیار قرار گرفته شده، بدیهی است که جهش بیشتری داشته است.
طراح پوستر فیلم سینمایی «مجنون» تصریح کرد: در جواب این سؤال که آیا هوش مصنوعی میتواند خللی به فضای کاری گرافیک وارد کند، باید گفت نکته اصلی اینجاست ما فرآیند گستردهای را پیش از رسیدن به خروجی بصری یک کار گرافیکی طی میکنیم که این فرآیند، از دید مخاطب پنهان است و در نهایت خروجی آن را مشاهده میکند. در واقع اگر با کار بینقصی مواجه میشویم، حتما باید در نظر داشته باشیم که این خروجی قوی، بهراحتی به دست نیامده است.
برنده سیمرغ بلورین بهترین طراحی پوستر ازسیوهشتمین جشنواره فیلم فجرگفت:طبیعتا برخی افرادی که درزمینه طراحیگرافیک فعالیت میکنند، شاید از نظر اصول ابتدایی و بنیادین طراحی چندان حرفهای نباشند. نکته اینجاست که سفارشدهندهها به دلایل مختلفی ممکن است در انتخاب درست طراح کارآزموده به خطا بیفتند. نکاتی از قبیل عدم توجه به نشانهها و قرائن مرتبط، عدم توجه به سوابق طراح، کماهمیت دانستن پوستر فیلم به نسبت سایر اجزا، تاثیرگذاری روابط و... میتواند ازجمله این موارد باشد.
ایدههای سرهمبندی شده اینترنتی
زریباف نیز با اشاره به اینکه اصالت طرح امروز از موضوعات مهمی بوده که فراموش شده است، گفت: امروز یک نشانه هم میتواند واقعا به دست طراح واقعا طراحی شود هم ممکن است از اینترنت به ایدهای سرهمبندی شده رسیده باشد. این هنرمند ادامه داد: شاید امروز یک طراح اگر کل تجهیزاتش را بفروشد و یک ماشین بخرد و بدهد کسی با آن کار کند، درآمدش بیشتر از طراحی و کار گرافیکی باشد. جامعه و مدیران باید متوجه اهمیت شغل یک طراح باشند و بدانند که طرح خوب در سینما، پوسترها و سطح شهر حال خوب ایجاد میکند پس بسیار مهم است.
لزوم همراهی گرافیست و فیلمساز از پیشتولید
موضوع دیگر در بحث گرافیک بهخصوص گرافیک در سینما، اهمیت همراهی این گروه با پروژه از ابتدای کار است.
روحالامین ازجمله هنرمندانی است که قائل به همراهی گروه طراحی و تبلیغاتی پروژههای سینمایی از پیشتولید بوده و در این مسیر پیشگام است. وی در مورد اهمیت چنین رویکردی بیان کرد: از حدود سال ۹۳ بود که ما طراحی نشان فیلمها از مرحله تولید را دنبال کردیم و قائل بر این هستیم که این رویه باب شود و همچنان نیز روی آن تاکید داریم. طراح پوستر فیلم سینمایی «هناس» گفت: همراه شدن طراح و گرافیست با یک فیلم از ابتدای کار، فاصله طراح و تولیدکنندگان را کم میکند و خروجی گرافیکی و تبلیغاتی فیلم به روح آن نزدیکتر خواهد بود. اینکه پس از پایان پروژه محتوا را روی سر طراح آوار کنند، قطعا منتهی به نتایج خوبی برای یک فیلم سینمایی نمیشود.
تقیپور نیز با بیان اینکه میتوان گفت مهمترین قسمت روند یک سفارش، چگونگی تعامل بین طراح و عوامل تصمیمگیرنده فیلم است، گفت: رسیدن به یک زبان مشترک، با حداقل اتلاف وقت و انرژی، جزو نکاتی است که همواره دغدغه یک طراح گرافیک بوده و هست. جدای از این، هرمقداری که به طراح متخصص و کارآزموده، بتوان اعتماد بیشتری کرد و از اعمال سلیقههای مختلف خودداری شود، تضمینی بر این است که میتوان شاهد خروجیهای درخشانتر و اثرگذارتری بود.
تولیدات هنری با کیفیت با استفاده از طراح کارآزموده
پرسش اساسی دیگر در بررسی فعالیت یک گرافیست در پروژههای هنری ازجمله سینما این است که از چه زمانی باید گرافیست به گروه سازنده اضافه شود و پیامد حضور دیرهنگام گرافیست چیست؟
روح الامین دررابطه با همین پرسش و حرفهایترین شکل حضور گرافیست در فیلم و راههای رسیدن به خروجی گرافیکی با کیفیت در سینما، با بیان اینکه طراح پوستر یک فیلم سینمایی برای طراحی باید فیلم را تماشا کند، گفت: من در صورتی که فیلم آماده نباشد، به فراخور پیچیدگی اثر، طی جلسه یا جلساتی با تهیهکننده و کارگردان صحبت میکنم و پس از آن میکوشم در بدیعترین شکل به طرحی برسم که هم تناسب محتوایی با فیلم داشته باشد هم روح هنری و گرافیکی در آن مشهود باشد. سینما در اشکال و انواع گوناگونش مخاطبهای متفاوتی هم دارد و باید برای هر جنس مخاطبی، اثر خاصی تولید کرد.
تقیپور نیز درخصوص مسیر درستی که یک طراح و در اینجا، با تاکید بر طراحی پوستر فیلمهای سینمایی باید طی کند، بیان کرد: به نظرم قدم اول، انتخاب درست طراحی است که علاوه بر داشتن تجربه کافی و قابل اطمینان، از پیش توانمندیهای خود را اثبات کرده و اساسا برای کلیت پروژهای که مدنظر است، متناسب باشد. به گفته طراح پوستر فیلم سینمایی«منصور»، قاعدتا هر طراحی میتواند قابلیتهای مختلفی داشته باشد یا ویژگیهای بارز مختص خودش را در کار نشان دهد. پس از مرحله انتخاب طراح گرافیک سازگار با یک پروژه، نکته مهم دیگر، شکلگیری گفتوگوی کارساز بین طراح و سفارشدهنده است. تقیپور در همین رابطه توضیح داد: این گفتوگو و مباحثه بسیار تعیینکننده است چرا که اگر این اتفاق به درستی در خصوص کلیت و اهداف اثر، بین طراح و سازنده فیلم صورت بگیرد، در واقع نیمی از مسیر به خوبی پیش رفته و راه را برای دو طرف هموار کرده است.
گرافیک رسانه آرمانخواه
محمدروحالامین، هنرمند گرافیست در مورد بهرهمندی از ظرفیتهای هنر گرافیک در به تصویر کشیدن اسطورههای ملی- مذهبی، همچنین به کارگیری این هنر در تولیداتی مرتبط با بزنگاههای تاریخی مانند عملیات «وعده صادق» به جامجم گفت: گرافیک زمانی که در قامت یک رسانه ظاهر شود، حتما در این بزنگاهها تاثیرگذاری خاص خود را دارد و حتی به واسطه ایجازی که ایجاد میکند، همچنین خلاصهگویی و عمیق مطرح کردن سوژهها، تاثیرات دوچندانی دارد؛ چرا که این هنر در سکوت، کلام مهمی را مطرح میکند.روحالامین در ادامه تصریح کرد: در همین روزهای اخیر حتما خبردار شدید که شبکه ۱۲ اسرائیل، دیوارنگارههای میدان فلسطین تهران را که در برگیرنده آثار گرافیکی است، مورد واکاوی قرار داده و گزارشی مفصل تهیه کرده بودند که نشان میداد روی تمام نشانهها و تصاویر موجود در این میدان مطالعه صورت گرفته است.این هنرمند در ادامه گفت: در طول سالهای مختلف از این دست مثالها داشتهایم که جنبه رسانه بودن گرافیک را مورد تاکید قرار داده است.در گذشته اینچنین نبود و بیشتر کارتلهای اقتصادی و محصولات بازرگانی امکان بهرهمندی از این ظرفیتهای اقتصادی را داشتند. از دهههای ۸۰ و ۹۰ به این سمت اتفاقات خوبی از منظر توجه به وجه رسانه بودن تولیدات گرافیکی صورت گرفته که مسئولیت این هنر را برای طرح موضوعاتی حاوی ارزشهای خاص، بیشتر کرده است.
هنر برای هنر قابل دفاع نیست
وی افزود: اصلا اگر شأنیتی برای هنر گرافیک قائل هستم، بیشتر از جنبه رسانه بودن این هنر است؛ چه زمانی که این هنر رسانهای بخواهد محصولی تبلیغ کند، چه دنبال معرفی آرمانی صدساله باشد؛ در هر حال این وجه از گرافیک برای من حائز اهمیت بسیاری است و شأنیت خاصی دارد. به زعم من دیگر هنر برای هنر نهتنها در گرافیک که در هیچ هنری قابل دفاع نیست. هنر برای هنر میتواند حدیث نفس باشد، هرچند در این حالت شبیه خودگویی و خودخندی خواهد شد که به نظرم فاقد جایگاه است. روحالامین در مورد استفاده درست از هنر گرافیک برای تصویر کردن آرمانهای ارزشمند و به تصویر کشیدن اسطورههای مذهبی و ملی عنوان کرد: مانند هر هنر دیگری، گرافیک نیز متاثر از عوالم علوم انسانی از جمله جامعهشناسی، فلسفه و شاخههای مختلف علوم انسانی است. هر هنرمندی که میخواهد اثری تولید کند، شرط لازم این است که نسبت به موضوعی که قصد تولید اثر در خصوص آن را دارد، نگاه ژرف داشته باشد و از منظر عوامانه با آن برخورد نکند. هرگاه هنرمند به مرتبهای برسد که موضوعات را عمیق بررسی کند، میتواند روی وجوهی از سوژه نور بیندازد که مخاطب تاکنون شاهدش نبوده و به واسطه اثر هنری خود، مخاطب را با جنبه جدیدتری از موضوع که میتواند تاریک و خطرناک یا لطیف و نورانی باشد، آشنا کند.
سطحینگری درباره موضوعات آرمانی ممنوع!
وی تاکید کرد: به همین جهت اطلاعات سطحی بهخصوص وقتی قرار است از یک آرمان در هنر صحبت شود، خطر بزرگی برای هنرمند محسوب میشود. اگر بخواهم مثالی بزنم در خصوص تولیدات گرافیکی فاقد ارزش که قرار بوده ارزشهایی را بیان کند، میتوان از تولیدات هنری و گرافیکی یاد کرد که در سالهای اخیر برای بیان مفهوم ارزشمند حجاب داشتهایم که به نظر من تماما مبتذل بوده و دقیقا به ضد خود تبدیل شده است.روحالامین در ادامه در پاسخ به این پرسش که با توجه به وجود سفارشدهنده در آفرینش طرحهای گرافیکی که قرار است آرمانی ملی و مذهبی را مطرح کنند، چطور میتوان از خطر سفارشیشدن این تولیدات جلوگیری کرد تا موجب دلزدگی مخاطب نشود، گفت: به هر ترتیب گرافیک هنر سفارشی است اما مفهوم هنرمند نیز مانند واژه عشق و معشوق است که در سالهای اخیر قلب شده و آسیب دیده است. در این شرایط کسانی که بهعنوان هنرمند فعالیت میکنند، خیلی اندک شدهاند. امروز کسانی تحت عنوان هنرمند کار میکنند که از نرمافزار سواد، اشراف فکری و فرهنگی، سختافزار هنری و فرهنگی تولید میکنند.
هنرمند و سفارشدهنده دغدغهمند
وی اضافه کرد: اگر هنرمند، سفارشی را قبول میکند، باید نسبت به آن سفارش دغدغه شخصی و سواد کافی داشته باشد تا تولید هنری قابل دفاعی عرضه کند. وقتی دغدغه نسبت به یک ارزش یا یک آرمان در دل هنرمند وجود نداشته باشد، قطعا سفارشیبودن اثر هرقدر هم به لحاظ فنی ماهرانه تولید شده باشد، توی ذوق میزند و معلوم است که تولیدکننده آن اثر، دل گرو قصه ندارد. روحالامین عنوان کرد: سفارشدهنده نیز هنگام انتخاب یک هنرمند برای کار روی یک موضوع خاص، بهخصوص اگر آن موضوع دارای ارزشهای والای ملی است، باید حساسیت به خرج دهد و یقین پیدا کند که این فرد، فهم و تخصص کافی دارد و در این حالت میتوان انتظار داشت هنرمند از همه ظرفیتهای فنی، فکری و روحی خود بهره برده است.
فاطمه رستمی - گروه فرهنگ و هنر